در طول حیات بشر، همیشه موضوع سرمایه مطرح بوده است. انسان میکوشیده داراییهای خود را بر اساس میل، توان، طبع و سرشت خویش حفظ کند. یکی از سرمایههای باارزش و ماندگار در زندگی انسان، سرمایهی معنوی حضور دیگریست. خانواده، دوستان، اساتید، الگوها و رهبران جامعه بر نوع زیست ما موثر هستند. اما از بااهمیتترین سرمایهها، کیان خانواده است. تجربیات به خودی خود ثروتی ختم ناشدنی بوده و نسل به نسل ادامه دارد و جاریست. بزرگان یک قوم منبع تجربیات، ریشه و تاریخ مردم برشمرده میشوند. سرمایهای که کیفیت زندگی ما را به واسطهی انتقال تجربه، تضمین میکند. در این میان افراد سالمند به مثابهی پلی برای ارتباط امروز با گذشتگان، راههایی را طی کردهاند که ما گاهی در ابتدای آن مسیرها حیرانیم. ارزشگذاری جامعه و خانواده به این گروه آسیبپذیر و غنی، نشانهای بارز از فرهنگ، اصالت، دوراندیشی و آیندهپژوهیست. رشد اخلاقی اجتماع با پشت سرگذاشتن مرحلهی خودخواهی و رسیدن به بلوغ دگرخواهی که با درک صحیح شهروندی معنا میگیرد، همراه است. امروزه سالمندی جمعیت، مهمترین پیامد گذار جمعیتیست. برخی از دلایل آن کاهش مرگ و میر و ارتقای امید به زندگی عنوان شده است، که دلایلی برای افزایش طول عمر بیشتر در سنین سالمندی بهشمار میرود و نتیجهی آن افزایش جمعیت سالمند است. اما این موارد به اندازهای نتوانسته تاثیرگذار باشد که کاهش باروری به علت عدم امنیت اقتصادی توانسته نقش بسزایی در افزایش سهم جمعیت سالمند ایفا کند. سالمندی جمعیت به یک پدیدهی نسبتاً جهانی تبدیل شده که پایداری آن ویژگی بارزیست و این خود میتواند دلیلی بر تضعیف جایگاه این گروه در جامعه باشد. نبود نظامهای مراقبتی و بهداشتی ساختمند و تکامل یافته در حمایتهای مورد نیاز سالمندان در اکثر کشورها، از جمله؛ توسعه یافته و در حال توسعه دیده میشود. این مهم باعث شده افراد در سنین بالا با وجود سالخوردگی، همچنان مسئولیتهایی همچون مدیریت خانوار و تامین ملزومات زندگی را به تنهایی عهدهدار باشند و این در صورتیست که به زعم آمار تعداد زنانی که به تنهایی زندگی میکنند نسبت به مردان تنها بیشتر است. البته قابل ذکر است؛ تعداد زنان سالمند بهطور آمار کلی نیز بیشتر از مردان سالمند سنجش شده است. بر اساس آمار سرشماری در سالیان آتی و در مطالعات جنسیت، غالب مردان به زندگی مشترک ادامه میدهند و با انتخاب زندگی مجدد، از وضعیت تنهایی بیرون میآیند. همچنین همسکنایی با فرزندان رقم پایینتری نسبت به تنهازیستی دارد. البته این آمار با توجه به متغییرهایی همچون؛ سن سالمند، تحصیلات، محل زندگی، شهرنشینی یا روستانشینی، تعداد فرزندان، وضعیت سلامت جسمی و روحی، توانمندی و… متحول میشود.
اما در این مقال قرار نیست توجهی ما صرفاً به زندگی زنان سالمند باشد و دغدغهها، مشکلات و درخواستهای مدنی آنها را نسبت به مردان سالمند در اولویت قرار دهیم. موضوع اصلی ما نیازهای جامعهی سالمندیست که معتقدیم در فرآیند توسعهی پایدار هموار شدنیست. در اینجا به بررسی الگوهای ترتیبات زندگی آنان و رابطهی عوامل جمعیتی و اجتماعی میپردازیم. مطالعهی حاضر به نیازها، زمینههای حضور و مشارکت این گروه (مکانهای مناسب حضور سالمندان و…)، سیاستهای رفاهی، وضعیت سلامت، پایگاههای اقتصادی- اجتماعی و در کل جوانب زندگی سالمندان اشاره دارد. در کل توجه به نیازهای اقتصادی، وضعیت فیزیولوژیکی و بیولوژیکی و مسائل اجتماعی میتواند جمعبندی این مراتب باشد.
نکات ارتقا کیفیت زندگی سالمندان:
-تامین مسکن مناسب
-تامین امکان تردد
-تامین امنیت مالی (درآمد)- مستمری
-تامین امکانات معیشتی
-تامین تردد آسان و امن-معماری و شهری
-توجه به نیازهای فرهنگی-اجتماعی
-توجه به نیازهای بهداشتی، درمانی و توانبخشی
-امکان خدمات پزشکی برای سالمندان (مراکز و خدمات پزشکی، پرستاری و پیراپزشکی)
-کنترل آلودگی کلانشهرها
-احترام و منزلت اجتماعی سالمندان (سالمند قوم همان کسیست که به رای ریش سفیدی او، حکمیت و داوری صورت میگیرد و آتش تفرقهها خاموش میشود.)
-دغدغهی سعادتمندی که از بستر رضایت پدید میآید.
نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که برای رسیدن به برابری اجتماعی لازم است در وهلهی اول نگاه جامعه را به سالمندان بررسی و اصلاح کرد. این زاویه دید که سالمندان صرفاً مصرفکننده و متعلق به اقشار نیازمند جامعه هستند، تفکری، پوسیده، مسموم و مخرب است. امید است با اجرایی شدن توسعهی پایدار شهری، از این پس اعطای مزایا، مبتنی بر منزلت و انسجام اجتماعی باشد، تا این دستهبندیها بازبینی شود و قشربندیهای اجتماعی با اقداماتی اصلاحگرانه احیای دوباره گردد. البته باید در نظر گرفت کشور همواره با چالشهایی روبهرو بوده و هست. در همین راستا مسیر خدمت را در زمینهی مدیریت، سیاستگذاری و اجرایی شدن برنامهها برای سالمندان، ناهموار میبیند.
در اینجا به برخی از این چالشها میپردازیم:
شناخت و دستهبندی سالمندان: در کشور ما این آمارسنجیها و گروهبندیها که شامل؛ وضعیت خانوادگی-اقتصادی-اجتماعی، سن، بیماریها، درصد توانایی جسمی، درگیریهای روحی، ذهنی و شناختی میباشد، فرایندیست که با معضلاتی روبه روست.
حکومتهای محلی در حوزهی خدمات اجتماعی: تقریباً ارائهی خدمات به سالمندان ایرانی در دستور کار حکومتهای محلی (شورای شهر و شوراهای محلات) و شهرداریها تعریف نشده است و این در صورتیست که اگر حکومتهای محلی و شهرداریها بهعنوان مجری سیاستها و استراتژیهای دولت وارد عمل میشدند، اوضاع متفاوت بود. به عنوان مثال؛ موضوع همسطحسازی خیابانها اگر دغدغهی شهرداری بود بیشک اعتباری تخصیص داده میشد و این معضل با بازنگری تا مرحلهی مناسبسازی پیش میرفت و البته با ایجاد رمپ، نصب علائم هشداردهنده، اصلاح هندسی معابر، فضای مکث برای نشستن در طول مسیر، نردهگذاری در سطوح شیبدار و امثالهم دستاوردهای زیادی برای شهر نیز پیش میآمد.
افزایش سهم زنان سالمند: اینکه از لحاظ آماری تعداد زنان سالمند بیشتر از مردان سالمند است، باعث شده برنامههای سلامت این گروه با معضل تشخیص تفاوتهای اساسی در بهداشت زنان و مردان برخورد کند. چرا که شیوهی رسیدگی به زندگی مردان و زنان با هم فرقهایی دارد که گریبانگیر شیوههای خدماترسانی در این حوزه شده است.
چالشهای صندوق بازنشستگی: توازن هزینه و درآمد غیر اندوخته موضوعیست که در این چالش مطرح میشود. جمعیت ایران در آستانهی پیری ایستاده و بحران صندوقهای بازنشستگی با انبوه جمعیتی دستهی سالمند، نگرانکننده جلوه میکند. نکته اینجاست که لحاظ کردن گذار جمعیتی در سیاستهای رفاهی و خدمات اجتماعی، انکار ناپذیر پنداشته میشود. البته حتی با این اوصاف موضوع لاینحل نیست و تمهیدات مدیریتی در جوار وضع قوانین کارآمد و تصویب شایسته آن، قادر است حل مسئله را بهدنبال داشته باشد.
مبحث بیمه: امروز، چالش بیمهی عمر و خدمات بیمهای برای سالمندان مطرح است. که در پی حل آن در کنار امنیت روانی و وضعیت سلامت جسمی سالمند، حداقل واکنش مثبت مردم این است که انگیزهی فرزندآوری برای جوانان کشور را مشاهده خواهیم کرد. این تغییر رویه زوجها میتواند بحران سن سالمندی را تحت تاثیر قرار دهد.
توان مالی سالمندان: نمیشود از اینکه تعداد قابل توجهای سالمند از مستمری بازنشستگی برخوردار نیستند، چشمپوشی کرد. این در شرایطیست که وضعیت جاری در شهرهای کوچک و روستاها پررنگتر نمایان است.
جامعهای، جوان و پویا ارزیابی میشود که در تمام مراحل پایداری به سالمندان خود نگاهی آگاه و متعهد داشته باشد و درصدد سیاستهای رفاهی و ارتباطی پویا در باب تعامل با رویکرد کیفی، تامین امکاناتی به فراخور ویژگیهای سالمندی و ساختارهای امن مراقبت رسمی موسسهمحور بلند مدت، مراقبت رسمی خانواده محور، جامعهمحور(خدمات بهداشتی، درمانی و توانبخشی) و تخصیص مستمری بازنشستگی برآید.
اهمیت به برخی از این آگاهیها، نخستینبار در قالب مادهی ۱۹۲ قانون برنامهی سوم توسعه که در آن سازماندهی امور سالمندان به سازمان بهزیستی واگذار شد، عنوان گردید و بهطوری در قانون برنامهی چهارم توسعه تداوم یافت که نهادهای ذیربط را موظف کرد، پوششهای خدماتی لازم را برای جمعیتی از سالمندان کشور حفظ کنند.
اما شکی نیست که نقطهی طلایی این ماجرا میبایست متداوم و پیگیر باشد تا اثرات سازگاری در جامعه را به لحاظ بعد اخلاقی، بعد قانونی و بعد علمی شاهد باشیم. اینکه مسئولان فراموشی پیشه نکند و مقید عمل کنند مبحثی بلند قامت است. در دین مبین اسلام توجه به سالمند مورد تاکید واقع شده است و رسیدگی به امور آنها و رفع مشکلات و معضلات آنان از تکالیف مذهبی و اخلاقی هر مسلمانیست و این جنبهی اخلاقی بر همهی ما واجب بوده و به کرامات اخلاقی انسان میافزاید.
از بعد قانونی اصل ۲۹ قانون اساسی، تامین اجتماعی آحاد مردم را تکلیف دولت میداند. بازنشستگی، بیکاری، بیسرپرستی، بدسرپرستی و خدمات بهداشتی-درمانی از جمله این موارد است. بند ۱۲ اصل سوم قانون اساسی با اشاره موکد بر کرامت انسان، رعایت عدالت در تمام جهات، ایجاد رفاه و رفع فقر را ضروری میبیند. همچنین در بند یک اصل ۲۳ تامین نیازهای اساسی مانند مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان و آموزش و پرورش را تکلیف میداند.
از لحاظ بعد علمی به علت حساسیت، ظرفیتهای زیستشناختی و روانشناختی سالمندان محدودتر و بروز واکنشها در آنها بیشتر است. آنها جزو افراد آسیبپذیر جامعه شناخته میشوند. پس توجه به نیازهای این دسته از افراد جامعه ویژهتر بوده و باید با ظرافت بیشتری به آن پرداخته شود.
متفکران معتقدند یکی از مولفههای توسعهی پایدار شهری، توجه به نیازهای سالمندان است، با این باور که جامعهی دوستدار فرد سالمند، سالم است. این در شرایطیست که بیشتر متفکران این حوزه را مبحث سونامی پیر شدن جامعهی ایرانی، نگران کرده است. پیشبینیها نشان میدهد که ایران در سال ۲۰۵۰ با ۳۰ درصد جمعیت سالمند در زمرهی پیرترین کشورهای جهان جا دارد(مرکز آمار ایران). اگر چه ظاهر این مطلب، بحران را به رخ میکشد، اما رویکردی مسئولانه با دیدگاه بهبود، میتواند مقتدر به استقبال این پیشبینی برود. این روش بانی آن است که از تجربه، دانش، تخصص و مهارتهای سالمندان بهره برد تا در جهت توسعهی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی گامهای موثری برداشته شود. البته با توجه ویژه به موضوع اشتغال جوانان و اهمیت آن اگر با فعالیت دوبارهی مدیران بازنشستهی ادارات، بانکها، اساتید بازنشسته دانشگاهها در بخش خصوصی اقدامی نوین برای انگیزهسازی و انتقال تجربه و دانش صورت پذیرد، این زمینهی حضور و مشارکت میتواند امید به زندگی جامعهای را سرشار کند که آموختهها را سینه به سینه با منشی آگاه پذیر هستند. صد البته توجه و رسیدگی به سالمندانی که از کارافتادهاند و توان تلاش و حضور مجدد اجتماعی را ندارد، امریست که از ضروریات تحقق عدالت اجتماعی برشمرده میشود.
همانطور که اشاره شد؛ آشفتگی شهری و بستر فیزیکی نامناسب فضاهای شهری کشور، یکی از دغدغههای اولیهی سالمندان در زندگی اجتماعیست که میتواند در زمرهی مهمترینها قرار بگیرد. از آن جهت در پایان به طور کلی به توجهی مجدد در اینباره میپردازیم و صد البته این اشاره نهایی چیزی از اهمیت فهرست دغدغههای دیگر سالمندان که به آن پرداختیم، کم نخواهد کرد. با حل معضل آشفتگی شهری و بستر فیزیکی نامناسب فضاهای شهری، شاهد آرامش گروه سالمندان خواهیم بود. چرا که تعامل و معاشرت در بستری امن و مناسب با همسالان میتواند، روحیهی استقلال فردی، ورزش، احساس آزادی و هویت را برای سالمند به دنبال داشته باشد. همچنین احساس سرزندگی و میل به ادامهی حیات را به ارمغان آورد. سلامت روحی و جسمی سالمندان میتواند از فشار بر مراکز بهداشتی، درمانی و توانبخشی بکاهد و هزینههای درمان را بهینه نماید. امر تعامل و معاشرت و امنیت اجتماعی دارای نکتهی کلیدیست. چرا که در مقابل عدم توجه به این مسئله با وحشتزدگی سالمند در شهر، احساس جاافتادگی اجتماعی، افسردگی و… همراه هستیم. ناامنی و عدم اهمیت باعث میشود؛ سالمند جامعه را ترک کند و این احساس موازی را تجربه نماید که از سوی جامعه طرد شده است و در نهایت تبعات روحی و جسمی به سالمند و جامعه تحمیل خواهد شد که ناهنجاری و تخریبگری را به همراه میآورد. بهعنوان یک مدیر، مسئول یا یک شهروند انتخاب با ماست که حق طبیعی زندهماندن انسانها را سلب کنیم یا آنکه بکوشیم با دغدغهمندی و کوشایی همواره کشوری مهیا و عدالتخواه را سربلند نگهداریم.